متن زیر رو من در سال ۷۷ .وقتی دانشجو بودم نوشتم /اون سال ما با کاروان راهیان نور به خرمشهر بردند و بعد از برگشت از ما  خواستندتا متنی در مورد آزادشهری خرمشهر بنویسیم و من نوشتم .

می دونم  نقص و کاستی داره /به یاد خاطره ی اون روزها همین طور دست نخورده نوشتم/

 شما به روی خودتون نیارید

                    تقدیم به آستان متبرک شهر شهیدان خرمشهر به شکرانه آزادیش

بگذار تا بگويم از دردهاي دلت

از رازهايت

فغانت؛ گريه هاي بي امانت

بگذار تا بگويم از نامهاي بي شمارت

خونين شهر؛ گلگون شهر؛آزاددشت عاشقان

راستي تورا چه مي شود ناميد؟ عشق ؛ وصال يا آرزو

تو را همان بهتر كه خرمشهر نامم

كه خرم به عطر و ياد و خون گلهايي هستي كه

هشت سال به خاكت شبنم ها هديه دادند.

 اي شهر گونه به سرخ آلاله ها

به مسافرانت بگو پا از ركاب به در آرند

وضو سازند با شط سرخ عشق

آنگاه پا گذارند بر آن خاك كه

 عاشقاني چند  پيشاني عشق بر آن ساييدند

راستي خبرت دهم

من چندي پيش به ديدنت آمده بودم

دلم هنوز در تلاطم كوچه پس كوچه هاي شهرت مي تپد

ديوارهايت نقش ماتم مي زندند

 آن طرف تر كودكي مبهوت بر دامان دل

 اشك غربت مي فشاند

 مادري گهواره خالي بر دوش

مي رفت تا گريه هاي كودكش را از خاك پس گيرد

 مي رفت تا لالايي بي خوابيش را براي لاله اي بي شاخ و برگ خواند................